به دیوار زمین بازی تکیه میکند
با دستش به آجرها ضربه میزند
و با بیحوصلگی به زمین پا میکشد
تا جیرجیر آسفالت را درآورد
پشت به دیوار میماند
و هرگز بازی نمیکند
….
زمین بازی با زندگی تر و تازه میشود
ضربهی پاها محکم است
دعواها طول نمیکشد
صدای خنده و آواز و فریاد میآید
و کنار دیوار جای اوست
او که به آن چیزها تعلق ندارد
…
از کنارش میگذریم دوان دوان، جهشکنان و قدمزنان
گروه گروه و تکتک
آهسته و نجواکنان
از کنارش میگذریم و با او حرف نمیزنیم
تنهایی سپر و صدفش است
نه او و نه ما تسلیم نمیشویم
…
امروز کنار دیوار نبود
یکی گفت رفته
به مدرسهای دیگر و جایی دیگر
روی همان دیوار
که تکیه میداد. یکی نوشته:
«این فضا را تماشا کن»
سروده جولی هولدر (۱۹۸۱)
ترجمه رامک نیکطلب