برای من پنجره همیشه چیزی فراتر از یک شکل هندسی چهار گوش بوده است . پنجره، تنها یک قاب اسیر در دیوار نیست؛ بدون پنجره خانه بی معناست .خانه قلبش می گیرد بدون پنجره .
همیشه پنجره ها در شب ، صبح، غروب و … برایم جالب بوده اند. غروب ها که یکی یکی چراغ خانه ها روشن می شوند به پنجره ها نگاه می کنم .با خودم فکر می کنم پشت هر کدام از این چراغ های روشن ، یک زندگی جریان دارد .
نور ، زیبایی و گرما و نسیم را، تنها پنجره به خانه هدیه می کند. هر وقت دلت گرفت، می توانی بازش کنی و از قاب آن بیرون را ببینی. کوچه و خیابان را، کوه را و آسمان آبی را . باد که می آید و پرده ها را تکان می دهد، تماشای باران و گوش دادن به صدای چک چک آن از پشت پنجره ،پرواز پرنده ها در قاب آبی آسمان و ابرهای سفید و پنبه ای … بدون پنجره، هیچ کدام از این ها زیبا نیست.
هر پنجره یک دعوت است. دعوتی به نور و زیبایی، به یک دنیای تازه…
*انسیه موسویان