تصویرگر: سمانه قاسمی

ـ بعضی چیزها کارشان جدا کردن است. مثل دیوار که کشیده می‌شود و یک مکان را به دو یا چند، مکان تبدیل می‌کند.
ـ بعضی جداکننده‌ها مثل دیوار خیلی آشکار و توی چشم هستند. از هر طرف بچرخی آن را حس می‌کنی. برای مثال به دیوار برخورد می‌کنی، آن را می‌بینی و…
ـ بعضی جداکننده‌ها هستند که حس نمی‌شوند، دیده نمی‌شوند، شنیده نمی‌شوند. مثل جداکننده‌ی دیروز از امروز که جایش وسط شب است.
ـ بعضی جداکننده‌ها هستند که با همه‌ی حواس آن‌ها را حس می‌کنی و آن‌ها را جشن می‌گیری. وقتی از زمستان تا بهار می‌گذری تمام حواست، تمام جسم و جانت از چیزی به چیزی گذر می‌کند و تو در این گذر غرق می‌شوی و از شادی جشن می‌گیری و…
ـ من می‌گذرم، تو می‌گذری، او می‌گذرد، ما می‌گذریم و این طوری گذشته حال و حال آینده، دیروز امروز و امروز فردا، زمستان بهار و بهار تابستان، پارسال امسال و امسال سال قبل می‌شود و ما می‌گذریم و می‌رویم و می‌رویم.
ـ گذر کردن یعنی عبور از دیوارها، عبور از فصل‌ها، عبور از…
ـ به امید دیدار در گذرگاه دیگر.

حسین بکایی

پاسخ بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*