از مترسکی پرسیدم: “آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشدهای؟”
پاسخم داد: “در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنی است، پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمیشوم!”
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم: “راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!”
گفت: “تو اشتباه میکنی! زیرا کسی نمیتواند چنین لذتی را ببرد، مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد!”
جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران، در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانوادهای مسیحی که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیهای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که «کامله» نام داشت. مادر جبران، سی ساله بود که جبران را به دنیا آورد. پورجبران مردی بیمسئولیت بود و خانواده را به سوی فقر کشاند. جبران خلیل جبران یک برادر ناتنی به نام «پیتر»، و دو خواهر کوچکتر به نامهای «ماریانه» و «سلطانه» داشت که در تمام عمرش به آنها وابسته بود. از آن جا که جبران در فقر بزرگ شد، از تحصیلات رسمی بیبهره ماند و آموزشهایش، محدود به ملاقاتهای منظم با یک کشیش روستایی بود که او را با اصول مذهب و انجیل و زبانهای سوری و عربی آشنا کرد. جبران هشت ساله بود که پدرش به علت پرداخت نکردن مالیات به زندان افتاد و حکومت عثمانی تمام اموالشان را ضبط و خانواده را آواره کرد. سرانجام مادر جبران تصمیم گرفت به آمریکا کوچ کنند. در ۲۵ ژوئن سال ۱۸۹۵، جبران در دوازده سالگی با مادر، برادر و دو خواهرش لبنان را ترک و به ایالات متحده آمریکا رفت و در بوستون ساکن شد. در آنجا به مدرسه رفت. در مدرسه، اشتباهی موقع ثبتنام، نام او را برای همیشه تغییر داد و به کهلیل جبران kahlil Gibran تبدیل کرد که با وجود تلاشهایش برای بازیابی نام کاملش، این نام تا پایان عمرش بر جا ماند.
جبران در سال ۱۸۹۶ با فردی هلندی ملاقات کرد و از آن به بعد وارد مسیر هنر شد. او جبران را با اساطیر یونان، ادبیات جهان، نوشتههای معاصر و عکاسی آشنا کرد. وی در آمریکا به نقاشی پرداخت و در سال ۱۹۰۸ وارد فرهنگستان هنرهای عالی پاریس در فرانسه شد و مدت سه سال زیر نظر مجسمهساز معروف «اگوست رودن» درس خواند. رودن، برای جبران، آینده ی درخشان و تابناکی را پیشبینی کرد. جبران به شوق زادگاه و عشق به آشنایی با زبان و فرهنگ بومی خویش به وطن بازگشت. او که کمکم وارد حلقه بوستونیها شده بود و شهرت کوچکی به هم زده بود، با نظر خانوادهاش تصمیم گرفت به لبنان برگردد تا تحصیلاتش را به پایان برساند و عربی بیاموزد. در سال ۱۸۹۸ وارد بیروت شد و به «مدرسه الحکمه» رفت. در این دوره با دوستش یوسف حواییک، مجلهای به نام «المناره» منتشر کرد که حاوی نوشتههای آن دو و نقاشیهای جبران بود.
جبران دانشگاه را در سال ۱۹۰۲ تمام کرد. زبانهای عربی و فرانسه را آموخته بود و در سرودن شعر به مهارت رسیده بود. در این هنگام رابطهاش با پدرش قطع شد و زندگی محقر و فقیرانهای را از سر گرفت. در همان هنگام شنید که برادر ناتنیاش سل گرفته، خواهرش سلطانه، مشکل رودهای دارد و مادرش گرفتار سرطان است. با شنیدن این خبرها، در مارس ۱۹۰۲ لبنان را ترک کرد. اما دیر رسید و سلطانه در چهارده سالگی درگذشته بود. در همان سال، پیتر و مادرش نیز درگذشتند.
جبران بعد از پایان تحصیلاتش در فرانسه دوباره به آمریکا رفت و تا پایان عمر همان جا ماند.
از جبران در مجموع شانزده کتاب به زبانهای عربی و انگلیسی بر جا مانده است که چندی پیش در یک مجموعه چهار جلدی توسط نشر کلیدر و با ترجمهی مهدی سرحدی به بازار عرضه شده است.
خلیل جبران در سال ۱۹۳۱ به علت سیروز کبدی درگذشت.
شیرین وهابی