یک کیف معمولی
یک روسری، یک مانتوی ساده
یک دفتر و خودکار آبی
یک شعر گرم و آفتابی!
چیزی بجز اینها ندارم!
اینقدر کم
اینقدر ساده!
با قلب لبریز
از حس تردی گرم و تازه!
حسی که قلبم را گرفته بیاجازه!
من میتوانم
لبخند را از غصههایت پس بگیرم
اما تو چی؟
اصلاً تو میخواهی بمانی؟
این آدم بسیار معمولی
یک دوست میخواهد
تو میتوانی؟
یک دوست
یک کیف معمولی
یک روسری، یک مانتوی ساده
یک دفتر و خودکار آبی
یک شعر گرم و آفتابی!
کبرا بابایی