100905623501
خانواده‌اش اهل هنر بودند. پدرش میرزا بزرگ کاشانی در دربار محمد شاه و ناصرالدین شاه، نقاشی می‌کرد. عمویش او نیز نقاش بود. هنوز به دنیا نیامده بود که خانواده‌اش از کاشان به تهران آمدند. چند ماه بعد، در نخستین سال‌های سلطنت ناصرالدین شاه به دنیا آمد. سال ۱۲۲۷ بود. نامش را محمد گذاشتند. بعد از مدتی خانواده ی غفاری دوباره به کاشان برگشتند. وقتی محمد دوازده ساله شد، پدرش او را همراه برادر بزرگ‌ترش، ابوتراب برای ادامه تحصیل به تهران فرستاد. به مدرسه ی دارالفنون رفتند. محمد به تحصیل در رشته ی نقاشی پرداخت. پیشرفت و علاقه ی هر دو برادر قابل تحسین بود. تا این که در سال سوم تحصیلش، تابلویی از رئیس مدرسه ی دارالفنون کشید. این تابلو آینده‌ای روشن را برایش رقم زد. روزی ناصرالدین شاه تصمیم گرفت از دارالفنون بازدید کند. حین بازدید، چشمش به تابلویی از چهره ی اعتضادالسلطنه ـ رئیس مدرسه ـ‌ افتاد. نام نقاش را پرسید. پاسخ کوتاه بود. اثر محمد غفاری است. ناصرالدین شاه شیفته ی استعداد محمد شد و از او خواست به دربارش برود. محمد در اتاقی در شمس‌العماره ساکن شد. ناصرالدین شاه لقبِ نقاش‌باشی را به او داد. کار نقاش‌باشی این بود که وقایع و جشن‌ها تا عادی ترین اتفاق‌های دربار را به تصویر بکشد (کاری که امروزه یک عکاس انجام می‌دهد). نقاش باشی پس از مدتی با خواهر یکی از درباریان ازدواج کرد که حاصل آن یک فرزند دختر و یک فرزند پسر بود. ناصرالدین شاه به قدری شیفته ی هنر نقاش‌باشی شد که به شاگردی او درآمد. کمی بعد لقب کمال‌الملک را به او داد. در آن زمان کمال‌الملک ۴۶ ساله بود.
از مهم ترین آثار او، تابلوی تالار آینه است. به تصویر کشیدن آن در کاخ گلستان پنج سال طول کشید. خاطره ی بدی که کمال‌الملک از این دوران دارد؛ اتهام دزدی به او بود. ساعت‌ها کمال‌الملک را بازجویی کردند که چگونه مقداری طلا از کاخ گلستان را دزدیده بود. تا این که شاگرد باغبان دربار به گناه خود اعتراف کرد.
پس از مدتی کمال‌الملک به اروپا سفر کرد تا یادگیری نقاشی را ادامه دهد. او به آلمان،‌ فرانسه و حتی اتریش سفر کرد. در مدت اقامتش به موزه‌های معروف سر می‌زد و از روی آثار نقاشان مشهور تابلو می‌کشید. هم زمان با اقامت کمال‌الملک در اروپا، ناصرالدین شاه کشته شد و پسرش مظفرالدین شاه به سلطنت رسید. مظفرالدین شاه در سفری به اروپا، از آثار کمال‌الملک هم دیدن کرد و بسیار به هیجان آمد. از او خواست تا به دربار ایران برگردد. کمال‌الملک دو سال بعد به ایران بازگشت. او سبک نقاشی که در ایران وجود نداشت را به صورت علمی یاد گرفت و با خود سوغات آورده بود. او بسیار از سبک‌های اروپایی تأثیر پذیرفت و آن‌ها را در ایران به کار گرفت. کمال‌الملک پس از بازگشت به ایران نزد یکی از استادان ساکن شد. او به کمال‌الملک دو تابلو برای یک حسینه را سفارش داد. پس از آن کمال‌الملک به عراق سفر کرد. در مدت اقامتش در کربلا، بغداد و کاظمین چند تابلو کشید. تابلوی رمال بغدادی و تصویر مصری، حاصل این سا‌ل‌هاست.
images
چندی بعد کمال‌الملک مدرسه ی صنایع مستظرفه را تأسیس کرد. معروف‌ترین شاگرد او، میرزا ابوالحسن خان صدیقی (مجسمه‌ساز) است. کمی بعد به دلیل مسائل پیش آمده در مدرسه تصمیم می‌گیرد به نیشابور برود تا بقیه عمرش را آن جا سپری کند. او به همراه خانواده‌‌اش و دو دختر برادرش ـ ابوتراب ـ که سرپرستی آن‌ها را بعد از فوتش به عهده گرفته بود، به آن جا رفت. در اواخر عمرش بر اثر حادثه‌ای از یک چشم نابینا شد و هر چه مداوا کرد، اثری نداشت. دیگر به دلیل کهولت سن، رعشه دستان و دید کم چشمانش، قادر به نقاشی نبود. پدر نقاشی ایران در ۹۵ سالگی در نیشابور درگذشت و بیرون مقبره ی عطار نیشابوری، آرام گرفت.
ویدا رامین

پاسخ بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*