شعر ترجمه

راندن به سوی ساحل

راندن به سوی ساحل

درراه
بوی ِقیر
و غبار
از شیشه های ماشین

ققنوس

ققنوس

و یک لبخند
شب هرگز ابدی نیست
آن چنان که گفتم، هم چنان که هست

ناهار ِتقسیم شده

ناهار ِتقسیم شده

طوطی های سبز می خندن
ماهی ها ریسه می رن
سگ ها و گربه ها نیششون وا شده…

مورچه ها

مورچه ها

مورچه ها این جا زندگی می کنند
نزدیک سنگ جدول
می بینی؟

پارک

خانه ی ما
نزدیک یک پارک است
از این بابت خوشحالم…

تنها

تنها

به دیوار زمین بازی تکیه می‌کند
با دستش به آجرها ضربه می‌زند
و با بی‌حوصلگی به زمین پا می‌کشد
تا جیرجیر آسفالت را درآورد…

داستان یک داستان

داستان یک داستان

روزی روزگاری داستانی بود که
پیش از آن که آغاز شود
به پایان می رسید…

جایی برای روییدن

جایی برای روییدن

رودخانه ای خروشان به من ببخش
رودخانه ای که به سوی دریاهای پاک جاری شود
و زمین برهنه ای
که درآن گلهای وحشی برویند…