دوچرخه
میدانید چه شد که پایم شکست و چگونه از تخت بیمارستان سر در آوردم؟
میدانید چه شد که پایم شکست و چگونه از تخت بیمارستان سر در آوردم؟
خدایا، گناه هایی را که فکر می کنم، ببخش، حتی آن گناه هایی را که فکر نمی کنم می توانی ببخشی، ببخش.
سرد بود. آن قدر موج ها به بدنم ضربه می زدند که دیگر بدنم کرخت شده بود.
الفتی دارد با این دل آسمان و روحی که در ثانیه ثانیه ی عمرش بال هایی می گشاید رو به پرواز.
اوا، بچه جلو نیا! می خوای بسوزی؟