کی ماه را خورده؟
همه جا ساکت و آرام بود. همه خواب خواب بودند؛ فقط جغد جوان بیدار بود. او مثل همیشه، وقتی خورشید رخت و لباسش را از روی زمین جمع کرد و رفت، از خواب بیدار شد. چشمهایش را مالید و خمیازهای کشید. صدای قاروقور شکمش را که شنید فهمید گرسنه است. باید فکری به حال گرسنگیاش میکرد. بالهایش را از هم[ادامه مطلب…]